مهمترین عکاسان تاریخ عکاسی ایران: آنهایی که مسیر عکاسی در ایران را رقم زدند.
تاریخ عکاسی ایران، پر از نام عکاسانی است که از لحاظ حرفهای چیزی کم از عکاسان برتر اروپایی ندارند اما بسیار کمتر شناخته شدهاند. در این مقاله، به شماری از تأثیرگذارترین عکاسان تاریخ عکاسی ایران می پردازیم، عکاسانی که خود مؤلف و صاحب سبک بودند و مسیر عکاسی در ایران را رقم زدند.
عباس عطار
صاحب نامترین عکاس در این لیست و شاید مشهورترین عکاس در تاریخ عکاسی ایران عباس عطار است. عباس عطار که در سال ۱۹۴۴ در شهر خاش به دنیا آمد، زندگی حرفهای خود را که بیش از شش دهه به طول انجامید را وقف ثبت زندگی اجتماعی و سیاسی جوامع در حال جنگ در سراسر دنیا کرد. عباس عطار تنها عکاس ایرانی است که عضو آژانس بینالمللی عکاسی مگنوم است. او از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ عضو آژانس سیپا بود، سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۰ عضو آژانس گاما بود و بالاخره در سال ۱۹۸۱ به آژانس مگنوم پیوست و در سال ۱۹۸۵ به عضویت دائم این آژانس در آمد. او زندگی، جنگ و انقلاب را در بیافرا، بنگلادش، ایرلند شمالی، ویتنام، خاورمیانه، شیلی، کوبا و آفریقای جنوبی و مکزیک را با دوربین خود به ثبت رساند. افزون بر این، عطار به موضوعاتی مانند مذهب و برخورد با آن در جامعه علاقهمند بود.
از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۰، عباس عطار انقلاب اسلامی در ایران را به ثبت رساند و سپس به مدت ۱۷ سال از ایران دور بود تا اینکه در سال ۱۹۹۷ بار دیگر به ایران بازگشت. کتاب او «خاطرات ایران ۱۹۷۱-۲۰۰۱» تفسیری بصری بر تاریخ ایران است که به شیوهی روزمرهنویسی نوشته و عکاسی شده است.
در مدت زمانی که عباس عطار در خارج از ایران به سر میبرد دائماً در حال سفر کردن بود. بین سالهای ۱۹۸۳ و ۱۹۸۶ او سراسر مکزیک را سفر کرد و تلاش کرد که این کشور را همانطور که رماننویسی ممکن است دربارهی آن بنوسید، به تصویر بکشد. ماحصل این سفر، نمایشگاه و کتابی با نام « Return to Mexico: Journeys Beyond the Mask» بود که زیباشناسی و دید عکاسانهی او را بیشتر در معرض دید قرار داد.
از سال ۱۹۸۷تا ۱۹۹۴، عباس عطار تمرکز خود را روی گسترش اسلام گرایی در سراسر جهان گذاشت. او برای پژوهش و عکاسی در باب این موضوع، ۲۹ کشور و چهار قاره را زیر پا گذاشت. کتاب و نمایشگاهی که او پس از سفرهایش در این باره با نام «Allah O Akbar: A Journey Through Militant Islam» برگزار کرد، توجهات زیادی را به خصوص پس از حادثهی تروریستی ۱۱ سپتامبر آمریکا، به خود جلب کرد. کتاب بعدی او «Faces of Christianity: A Photographic Journey » به بررسی مسیحت به عنوان یک مسألهی اجتماعی، مذهبی و معنوی پرداخت.
علاقه عباس عطار به بررسی مذاهب مختلف سبب شد که او در سال ۲۰۰۰ پروژهای را در بارهی « جان باوری» شروع کند. در این پروژه او سعی داشت به این درک برسد که چرا آیینهای مذهبیای که ممکن است غیرمنطقی پنداشته شوند در دنیایی که هر روز بیشتر و بیشتر با علم و فناوری تعریف میشود بار دیگر ظهور میکنند؟ او این پروژه را در سال ۲۰۰۲ رها کرد و به مسائل اجتماعی و مذهبی دیگری پرداخت. از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ عباس عطار برای عکاسی و اکشتاف دنیای بودیسم راهی خاور دور شد و در سال ۲۰۱۳ نیز به پروژه مشابه دیگری اما این بار دربارهی آیین هندو پرداخت. آخرین پروژهی پیش از مرگ او دربارهییهودیت و پیروان این آیین در سراسر جهان بود.
کاوه گلستان
کاوه تقوی شیرازی که با نام کاوه گلستان مشهور است، عکاس و فتوژورنالیست مشهور ایرانی است. او پسر کارگردان مشهور ایرانی ابراهیم گلستان است. او در سال ۱۹۵۰ در آبادان متولد شد اما در یک سالگی با خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد و آنجا بزرگ شد. کاوه تا سن ۱۳ سالگی در تهران درس خواند و پس از آن او را برای ادامهی تحصیلاتش به یک مدرسه شبانه روزی در انگلستان فرستادند. او اولین مأموریت عکاسی خود را با عکاسی از جنگ در ایرلند شمالی آغاز کرد و با مجموعه عکسهای «شهر نو»، «کارگران» و «مجنون» در سالهای قبل از انقلاب اسلامی، مهارت، دید و قابلیت خود را به عنوان یک عکاس مستند اجتماعی ثابت کرد. با شروع انقلاب اسلامی، گلستان مانند سایر همکاران خود به عکاسی از خیابان ها و رویدادهای مهم آن روزها پرداخت و در همین سال بود که همکاری خود را با مجله تایمز آغاز کرد. از آن پس، به جز در دورههایی که در دانشگاه تدریس میکرد، مدام مشغول عکاسی مستند و عکاسی از جنگ و حوادث دنیا و خاورمیانه برای آژانسهای خبری بینالمللی بود تا اینکه در سال ۲۰۰۳ که برای پوشش خبری جنگ عراق و آمریکا، به عراق رفته بود، بر اثر انفجار مین کشته شد. کاوه گلستان را میتوان یکی از مهمترین و جسورترین عکاسان تاریخ عکاسی ایران دانست. او در سال ۱۹۸۰ برای مجموعه عکسهای انقلاب خود، موفق به دریافت جایزهی «رابرت کاپا» شد.
عباس کیارستمی
عباس کیارستمی کارگردان، عکاس، نویسنده و نقاش بزرگ ایرانی است. او بیشتر به سبب فیلمهای صاحب سبک خود مانند طعم گیلاس، کلوزآپ، باد ما را با خود خواهد برد و…. شناخته شده است. اما او عکاسی نامدار نیز هست. او عکاسی را در سالهای اولیهی پس از انقلاب ۱۹۷۹ شروع میکند. او این داستان را این گونه بازگو میکند: «سالهای اول انقلاب کار ما به کندی پیش میرفت و فیلم ساختن سختتر از همیشه بود. یک روز که هیچ کاری نداشتم رفتم و برای خودم یک دوربین یاشیکای قدیمی خریدم و باهاش زدم به دل جنگل. میخواستم با دوربین یکی بشم ولی در عین حال میخواستم لحظههای لذت بخشی که شاهدش بودم رو با دوربین ثبت کنم. به خاطر همین عکاسی رو شروع کردم؛ تا این لحظههای شور و درد رو جاودانه کنم. »
به تدریج، عادت به عکاسی جای پای خود را در زندگی هنری کیارستمی محکم کرد و او همیشه در مراحل آمادهسازی پیش از شروع فیلمبرداری، دوربین به دست، از لوکشین عکاسی میکرد. در سال ۱۹۹۸ شروع به برپایی نمایشگاه از عکسهای خود در ایران کرد و در سال ۱۹۹۵ این نمایشگاهها را در خارج از ایران نیز برگزار کرد. با این حال، نمایشگاههای او نظر مساعد جامعهی عکاسی ایران را به خود جلب نکرد؛ چرا که بسیاری به او تنها به دیدهی یک کارگردان مینگریستند وایدهی هنرمندی که مدیومهای هنری مختلف را امتحان میکند چندان به مذاق آنها خوش نمیآمد. با وجود دقتی که کیارستمی در کیفیت کاغذ، چاپ و قاب عکسهای خود به کار میبست، اما فارغ از این مسائل هیچ تلاشی برای فروش عکسهایش و کسب شهرت به عنوان یک عکاس نکرد. دست و دلبازانه پرینت عکسهای خود را به دوستانش هدیه میداد، به ندرت عکسهای اورجینال خود را شمارهگذاری میکرد و آرشیو عکسهای خود را به دست کسانی سپرد که چندان قابل اعتماد نبودند.
کیارستمی که در دانشگاه در رشتهی نقاشی تحصیل کرده بود، از مدیوم عکاسی استفاده کرد تا قابلیت مستندسازی دوربین عکاسی را با خیالانگیزی نقاشی ترکیب کند. گاهی شعرهای کوتاهی از او عکسهایش را همراهی میکنند. نمایشگاه آثار عکاسی کیارستمی در کشورهای متعددی در سراسر جهان به نمایش درآمده است.
رضا دقتی
رضا دقتی عکاس و مدافع حقوق بشر شناخته شدهی ایرانیست. او که دانش آموختهی معماری است رو به عکاسی آورد و اکنون که بیش از سه دهه از شروع فعالیتش میگذرد، در سراسر جهان عکاسی کرده است و عکسهای او به خصوص برای مجلهی نشنال جئوگرافیک شناخته شده است. مأموریتهای عکاسی دقتی، او را به بیش از صد کشور جهان کشانده تا شاهد و ثبتکننده نزاعهای انسانی و بحرانهای حقوق بشری باشد. آثار رضا دقتی در رسانههای بینالمللی مانند نشنال جئوگرافیک، مجله تایمز، Stern، Newsweek، El País، Paris Match، Geo) و کتابها و نمایشگاههای گوناگون به نمایش درآمده است.
رضا دقتی نویسندهی سی کتاب و دریافتکنندهی جوایز مختلف است. او از سال ۲۰۱۳ عضو انجمن نشنال جئوگرافیک و فونداسیون آشوکا است. آثار او توسط ورلد پرس فوتو شناخته شده است و برندهی جایزهی Infinity Award از مرکز بینالمللی عکاسی است. فرانسه به او نیز لقب شوالیه اعطا کرده است.
بهمن جلالی
بهمن جلالی عکاس ایرانی است که به سبب به تصویر کشیدن مسائل اجتماعی، تصاویر انقلاب اسلامی و جنگ هشت سالهی ایران و عراق به شهرت رسید. بهمن جلالی متولد تهران و دانش آموختهی اقتصاد است. پس از فارغ التحصیلی، شروع به عکاسی کرد. سپس به تدریس عکاسی در دانشگاهها و مؤسسات مختلف روی آورد و با شیوا قباد نیز در مجلهی تماشا همکاری کرد. بهمن جلالی در سال ۱۹۷۵ به لندن رفت تا به طور تخصصی در مدرسهی عکاسی جان ویکرز درس بخواند. او بعداً به عضویت انجمن سلطنتی عکاسی درآمد.
مجید سعیدی
مجید سعیدی عکاس ایرانی و بینالمللی شناخته شده است. او دو دههی اخیر مشغول عکاسی از خاورمیانه بخصوص در بارهی مسائل بشردوستانه بوده است و علاقه دارد که بیعدالتیهای اجتماعی را نشان دهد و داستانهایی را برای مخاطبان خود تعریف کند که پیش از این بازگو نشده بودند. مجید سعیدی از عکاسی خیابانی نیز لذت میبرد و دوست دارد که مردمان عادی کوچه و خیابان و زندگیهای روزمرهی آنان را به تصویر بکشد.
او در تهران متولد و بزرگ شده است. عکاسی را از سن ۱۶ سالگی آغاز میکند و زمانی که ۱۸ ساله میشود برای عکاسی از پناهندگان جنگ ایران و عراق روانهی مرز میشود.
او مدیریت دپارتمان عکاسی چندین آژانس خبری در ایران را برعهده داشته است و پروژههای بزرگ و بینالمللی عکاسی را برای بیش از ۱۵ سال رهبری کرده است. آثار او در نشریات بینالمللی مانند The Times، Spiegel Life، The New York Times، The Washington Post، The Washington Times، Time magazine و نشریات و آژانسهای خبری آنلاین در خاورمیانه به نمایش درآمده است.
مجید سعیدی جوایز متعددی را برای عکسهای خود کسب کرده است که آخرین آن R. F. Kennedy Award در سال ۲۰۱۲ است. علاوه بر این، او برندهی جایزهی UNICEF در سال ۲۰۱۰ و مدال طلا از کشور چین در سال ۲۰۱۱ است.
آلفرد یعقوبزاده
آلفرد یعقوبزاده عکاس ایرانی- ارمنی متولد تهران است. او مشغول تحصیل در رشتهی طراحی داخلی بود که در ایران انقلاب شد و او در عوض، به عکاسی از خیابانهای شلوغ تهران و خیل عظیم معترضان روی آورد. در سن ۱۹ سالگی از جنگ ایران و عراق عکاسی کرد و این گونه همکاری او با آژانسهای خبری و عکاسی بینالمللی و فرانسوی مانند گاما و سیگما آغاز شد تا اینکه در نهایت به آژانس خبری فرانسوی سیپا پیوست و به مدت ۲۳ سال به همکاری با آنها ادامه داد.
مأموریتهای کاری و عکاسی آلفرد یعقوبزاده او را به همه جای دنیا کشاندهاند و او دربارهی خبرها و نزاعهای مهم در خاورمیانه، آسیای مرکزی و آفریقا گزارش تهیه کرده است. آثار او با اینکه بیشتر پیرامون بحرانهای بشردوستانه و سیاست است اما به این مسائل محدود نمیشود و او در حیطههایی مانند عکاسی مد و فشن و عکاسی ورزشی نیز فعالیت کرده است.
آثار اولیهی او در ایران در قالب دو کتاب War Iran-Iraq و Faces of War منتشر شده است و پوشش خبری او از جنگ اسرائیل و فلسطین به مدت سیزده سال در Promised Peace به چاپ رسید. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آزادی بازیافتهی مذهبی در اروپای شرقی، به یعقوبزاده الهام بخشید تا پروژهی بزرگی را در مورد مسیحت آغاز کند، پروژهای که بیش از ده سال به طول انجامید و در طی آن آلفرد یعقوبزاده برای پژوهش و عکاسی در این باره به بیش از ۲۴ کشور جهان سفر کرد.
آثار او مقام اول را در جوایز World Press Photo، American Overseas Press Club و NPPA Best of Photojournalism کسب کردند. او همچنین به عنوان داور جایزه World Press Photo نیز منصوب شده است. تصاویر آلفرد یعقوبزاده در کتابها و مجلات بینالمللی بیشماری مانند Time، Geo، Newsweek، Paris Match، Elle، Figaro Magazine، National Geographic، Smithsonian Magazine، Life، El Pais، The Guardian به چاپ رسیده است.